گفتگوى حضرت موسى (ع) و ابلیس

گفتگوى حضرت موسى (ع) و ابلیس
گفتگوى حضرت موسى (ع) و ابلیس

♥•٠·

نقل شده : حضرت موسى (ع) در مجلسى نشسته بود ناگهان ابلیس به محضر آن حضرت رسید، درحالى که کلاه رنگارنگ درازى بر سر داشت، وقتى نزدیک شد از روى احترام، کلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت و گفت : السّلام علیک.



موسى (ع ) فرمود: تو کیستى ؟، او جواب داد: من ابلیس هستم.



موسى - خدا تو را بکشد، براى چه به اینجا آمده اى؟



ابلیس - آمده ام بخاطر مقام ارجمندى که در پیش گاه خدا دارى بر تو سلام کنم .



موسى - با این کلاه رنگارنگ چه مى کنى؟



ابلیس - با این کلاه ، دلهاى فرزندان آدم (ع ) را آلوده و منحرف مى کنم (وقتى آنها به زرق و برق دنیا که نمودش در این کلاه وجود دارد، دل بستند، به راحتى از صراط حق، منحرف خواهند شد).



موسى - چه کارى است که اگر انسان انجام دهد، تو بر او چیره مى شوى؟



ابلیس - هنگامى که انسان خود بین باشد و عملش را زیاد بشمرد و گناهانش را فراموش کند بر او چیره مى گردم.



و تو را از سه خصلت بر حذر می دارم:



1- با زن نامحرم خلوت نکن که در این صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بى عفتى وا دارم.



2- با خداوند اگر پیمان بستى حتما آن را ادا کن.



3- وقتى متاع یا مبلغى به عنوان صدقه، خارج کردى، فورا آن را به مستحق بپرداز، زیرا تا صدقه داده نشده من حاضرم که صاحبش را پشیمان کنم.



سپس ابلیس، پشت کرد و رفت در حالى که مى گفت: یا ویلناة علم موسى ما یحذّر به بنى آدم : واى بر من، موسى (ع ) دانست امورى را که بوسیله آن، انسانها را از آلودگى بر حذر مى دارد.



برگرفته از: کتاب داستان دوستان جلد 2 محمدى اشتهاردى




:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : حسنا شکیبا
تاریخ : جمعه 22 آذر 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: